ظهور و پرشدن جهان از ظلم و جور
برای پاسخ به این پرسش لازم است نکاتی را یادآور شویم:
1. اصل وجود روایات
در اصل وجود روایات چنین روایت هایی تردیدی نیست و در منابع و مصادر شیعه و سنّی، روایت های فراوانی با همین مضمون نقل شده است.(1) از جمله در روایتی که از طریق اهل سنّت از پیامبر اعظم صلی الله و علیه و آله و سلم نقل شده، آمده است:شما را به مهدی بشارت می دهم. او در زمانی که مردم گرفتار اختلاف، درگیری و آشوب ها هستند، در امّت من برانگیخته می شود و جهان را از عدالت و برابری پر می سازد، هم چنان که از ستم پر شده بود.(2)
امام محمّد باقر علیه السلام نیز در این زمینه می فرماید:
پدرم از پدرش و او از پدرانش برای من نقل کردند که رسول خدا - درود و سلام خدا بر او باد- فرمودند: امامان پس از من دوازده نرند به تعداد نقبای بنی اسرائیل. نه نفر از آنها از نسل حسین-درود خدا بر او باد- هستند و نهمین آنها قائم ایشان است. او در آخرالزّمان به پا می خیزد و زمین را از عدل پر می سازد، پس از آن که از ستم و بی عدالتی پر شده بود.(3)
2. مفهوم «پر شدن جهان از ستم»
نخستین پرسشی که در مورد این گونه روایات مطرح می شود، این است که تعبیر «پرشدن جهان از ستم» به چه معناست؟ آیا مراد از این تعبیر آن است که جهان به گونه ای از ستم و تجاوز اشباع شده که دیگر اثری از عدل و داد، عدالت خواهی و انسان های صالح، هر چند ناچیز، در آن باقی نمانده است یا این که مراد، آن است که ستم و بیداد در جهان فراوان شده و برعدل و داد غلبه یافته است نه این که دیگر هیچ اثری از عدل و داد یا انسان های شایسته در جهان وجود ندارد؟ با توجّه به کاربردهای روزمرّه کلمه نپرشدن» و آنچه عرف معمولاً از این کلمه اراده می کند، به روشنی می توان گفت که برداشت دوم، درست تر است.هم چنان که وقتی گفته می شود:«تالار از جمعیت پر شده است»، «مغازه پر از مشتری است»، «اتاق پر از مهمان است» یا «انبار پر از کالاست»، به معنای فراوانی جمعیت، مشتری یا کالاست، نه اشباع شدن به گونه ای که جایی برای چیز دیگر در تالار، مغازه یا انبار باقی نمانده باشد.
بنابراین، «پرشدن جهان از ظلم»، به معنای ظلم و نابکار شدن همه مردم به گونه ای نیست که دیگر هیچ انسان شایسته ای باقی نمانده باشد. «پرشدن» در اینجا به معنای «بسیاری» و «فراوانی» ظلم و جور در جهان است.
با کمی دقّت متوجّه می شویم که خود ما هم در گفت و گوهای روزانه، هنگام توصیف وضع کنونی جهان، از این تعبیر که «جهان را ظلم و ستم فرا گرفته است»، بسیار استفاده می کنیم، ولی منظورمان هرگز این نیست که دیگر هیچ اثری از عدالت و عدالت خواهی در جهان وجود ندارد.
3. توصیفی یا تکلیفی بودن بیان این روایات
پرسش دیگری که درباره روایات یادشده وجود دارد، این است که آیا این روایت در پی بیان تکلیف و وظیفه ما در عصر غیبت هستند یا این که تنها بیان کننده ویژگی های عصر ظهور امام مهدی علیه السلام و آثار ظهور ایشان هستند؟ به صراحت می توان گفت این گونه روایات صرافاً جنبه توصیفی دارند و اساساً نسبت به تکلیف و وظیفه مردم در عصر غیبت ساکت هستند.این روایات از یک سو بیان کننده شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جهان در پیش از ظهور حضرت مهدی علیه السلام و از سوی دیگر، نشان دهنده گستره اصلاحاتی است که پس از ظهور در جهان صورت می گیرد. به بیان دیگر، این روایات از یک سو، جهان پیش از ظهور را به تصویر می کشد که در همه زمینه ها گرفتار ستم شده و نابرابری و بی عدالتی در آن فراگیر گشته است و از سوی دیگر، شرایط جهان پس از ظهور را بیان می کند که به مدد اقدامات اساسی و زیربنایی امام مهدی علیه السلام، عدل و داد در همه جای آن حاکم شده و همه روابط فردی و اجتماعی را دربرگرفته است.
بنابراین، برای پاسخ به این پرسش که مردم در زمان غیبت چه وظیفه ای برعهده دارند، آیا باید درمقابل ستم بی اعتنا باشد و حتّی به آن دامن بزنند یا این که باید برای از بین بردن همه مظاهر ستم و تباهی به پا خیزند؟ نمی توان به سراغ این گونه روایات رفت و باید به دیگر روایات مراجعه کرد.
4. تکلیف مردم در برابر ستم ها و تباهی ها
حال که روشن شد روایات یادشده، ناظر به تکلیف و مسئولیت مردم در برابر ستم نیستند، این پرسش مطرح می شود که تکلیف مردم در برابر ستم ها، فسادها و تباهی هایی که در عصر غیبت در جوامع رواج پیدا می کند.چیست؟برای یافتن پاسخ این پرسش، توجّه به چند نکته ضروری است:
فقهای شیعه همه بر این موضوع اتّفاق نظر دارند که تمامی احکام و تکالیفی که در شرع اسلام مقرّر شده، به جز مواردی نادر، در زمان غیبت پابرجاست و هیچ کدام از آنها تعطیل نمی شود. بنابراین، همه مسلمانان موظّفند تا زمان ظهور به همه وظایف و تکالیفی که برای آنها مقرّر شده است، عمل کنند؛ چه وظایف و تکالیف فردی و چه وظایف و تکالیف اجتماعی.
برخی احکام و اصول بنیادین اسلام که همگی در آموزه های قرآنی ریشه دارند، تکلیف مردم را در برابر هر گونه ستم، تجاوز، بی عدالتی، فساد، تباهی و ناهنجاری، در همه زمان ها و مکان ها مشخّص کرده اند. براساس این احکام و اصول، هیچ مسلمانی نمی تواند در برابر امور یادشده بی اعتنا باشد یا خدای ناکرده به آنها تن دهد تا چه رسد به این که بخواهد به آنها دامن زند.
برخی از این احکام و اصول بنیادین عبارتند از: تکلیف فردی هر مسلمان به پرهیزکاری و ترک گناهان از یک سو(4) و انجام اعمال شایسته از سوی دیگر؛(5) ضرورت تعاون و همکاری در نیکوکاری و پرهیزکاری و حرمت هم یاری در گناه و تجاوز به حقوق دیگران؛(6) وجوب امر به معروف و نهی از منکر؛(7) تکلیف هر مسلمان به رعایت عدالت در مناسبات فردی و اجتماعی.(8) با توجّه به همین احکام و اصول است که حضرت امام خمینی رحمه الله در پاسخ به کسانی که معتقد بودند باید به گناهان دامن زد تا دنیا پر از ظلم و جور شود و حضرت صاحب الامر علیه السلام تشریف بیاورد، می فرماید:
یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست؛ این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا حضرت صاحب بیاید! حضرت صاحب که تشریف می آورند، برای چه می آیند؟ برای این که گسترش دهند عدالت را، برای این که حکومت را تقویت کنند، برای این که فساد را از بین ببرند. ما بر خلاف آیا شریفه قرآن، دست از نهی از منکر برداریم. دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای این که حضرت بیایند؟!. حضرت بیایند چه می کنند؟ حضرت می آیند، می خواهند همین کارها را بکنند.(9)
پاره ای از روایات، به صراحت، وظیفه و تکلیف مردم را در زمان غیبت و انتظار روشن کرده اند و آنها را به پرهیزکاری، در پیش گرفتن اخلاق نیکو، (10)انجام اعمالی که موجب خشنودی امام عصر علیه السلام می شود و ترک اعمالی که آن حضرت را آزرده خاطر می سازد، (11) فرا خوانده اند. از این روایات به خوبی استفاده می شود که هیچ مسلمانی حق ندارد به بهانه زمینه سازی برای ظهور و تعجیل در فرج، به فساد و تباهی و ظلم و بی عدالتی تن در دهد یا به گسترش آنها در جامعه کمک کند؛ زیرا این عمل قطعاً با پرهیزکاری و اخلاق نیکو مغایر است و هرگز موجب خشنودی مصلح موعود نخواهد شد.
پی نوشت ها :
1- ر. ک : منتخب الاثر، ج 2، صص 222- 235؛ ج 3، صص 155- 157.
2- احمد بن حنبل، المسند، بیروت، دارالفکر، بی تا، ج 3، ص 37.
3- بحارالانوار، ج 36، ص 359، ح 228.
4- ر. ک: سوره بقره (2)، آیات 24، 48، 123، 189، 194؛ سوره آل عمران (3)، آیات 50، 102، 123، 130، 131، 200و... .
5- ر. ک : سوره بقره (2)، آیات 25، 82، 277؛ سوره آل عمران (3)، آیه 57؛ سوره نساء (4)، آیه 57.
6- ر. ک : سوره مائده 5، آیه 2.
7- ر. ک : سوره آل عمران (3)، آیات 104، 110، 115؛ سوره توبه (9)، آیات 71و 112؛ سوره حج (22)، آیه 41؛ سوره لقمان (31)، آیه 7.
8- ر. ک : سوره مائده (5)، آیه 8؛ سوره انعام (6)، آیه 152؛ سوره نساء (4)، آیات 3، 58، 120، 135؛ سوره نحل (16)، آیه 90.
9- صحیفه نور (مجموعه رهنمودهای امام خمینی (ره) چاپ اول: تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1369، ج 20، ص 196.
10- ر. ک : بحارالانوار، ج 52، ص140، ح 50.
11- همان، ج 53، ص 176.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}